رنگ های سرنوشت
پارت ۸
رز و مینجی بودن
رز:تولد تولد تولد مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک بابایییی
مینجی با با برف شادی و کیک جلوی در وایساده بود
منیجی:تولدت مبارک عزیزم
شوگا:وای وای ترسوندیم .بیایین بغلم ببینم وروجکاا
اعضا:پس ما چی
شوگا:شما اینجای چیکار میکنین
کوک:تولد میگیری به ما نمیگی هیونگ
جیمین:اخ اخ جین هیونگ کمک من گیر کردم
جین :اخه بچه مجبوری بری پشت مبل
اعضا:خنده
مینجی:بیایین کیک بخوریم
جیمین:بزن بریم رز دایی ب....
با صدای زنگ گوشیش برگشت به سمت گوشیش
جیمین:من جواب بدم میام
ویو جیمین
گوشی رو برداشتم شماره برای کره نبود ..واسه...
جیمین:hello?
مینا:اوپا منم
جیمین:مینا ... چه عجب که بهم زنگ زدی بعد این همه سال چیکار داری
مینا:هنوزم باهام قهری اوپا
جیمین همینطور که لیوان ویس.کیشو توی دستش تکون میداد اخرین قطرات وی.سکی هم وارد دهنش کرد
جیمین:اره ..معلومه ..تو زندگی رفیقمو خراب کردی
مینا:.هههه اونکه سال نشد رفت زن گرفت ..دارم میام کره ..میخوام بچمو ببینم
با شنیدن این حرف لیوان از دست جیمین افتاد
اعضا مینجی :چیشد هیونگگگگ .
همه سریع به سمت در اتاق رفتن
رز:دایی خوبی؟
مینا:میبینمت اوپا ..بای
جیمین با چشمای اشکی روی زمین نشست و اروم لب زد
جیمین:مینا داره برمیگرد (اروم)
مینجی تا این اسم رو شنید سریع گوش های رز رو گرفت
رز:مامان چرا میگیری گوشامو ؟
مینجی:برو تو اتاقت رز بیرونم نیا .برو با عروسکات. بازی کن
رز:نمیخوام مامان ..
جیهوپ:عزیزم بیا باهم بریم
مینجی:بروبرو رزز برووو (بغض لرزش بدن)
وقتی رز از اتاق خارج شد
مینجی روی زانوهاش افتاد و شروع به گریه کرد
شوگا:عزیزم اروم باش چرا گریه میکنی
مینجی:من نمیخوام رز بفهمه که من مادر واقعیش نیستم (گریه)
شوگا:من نمیزارم سمت رز بیاد نگران نباش
جیمین:منم نمیزارم ...
نامجون:شوگا هیونگ یه سوال ؟ موقع طلاق قرار دادی نسبت به رز امضا نکردین.؟
شوگا: خاب اول قرار بود رز اخر هفته ها پیش من باشه بقیش پيشه مینا ولی اون گفت که نمیتونه و در کنار اینکه نمیتونست رفتار خوبی هم با رز نداشت بخاطر همین دوباره کارمون به دادگاه کشید دادگاه این دفعه رای رو به من داد گفت رز پیش من میمونه و بخاطر نداشت صلاحیت مادر برای نگهداشتن بچه ..گفتن فقط شنبه ها میتونه رز رو ببینه
نامجون:طبق چیزی که تو میگی هیونگ ..نمیخوام توی دلتو خالی کنم ولی قانون حق رو به مینا میده
شوگا:چرا؟
نامجون:خاب اگه ما نزاریم بچه رو ببینه ازمون شکایت میکنه چون این جزو قرار دادتون بوده که بچه رو ببینه ..هیونگ ممکنه حتا بچه هم ازت بگیره
مینجی:نه چی چیو بگیره من نمیزارم نهههه
ته:باشه باشه مینجی اروم باش الان باید یه فکر اساسی کنیم
مینجی:امشب همتون اینجا میمونین ..هیچکس حق نداره برههه
جیهوپ:چیشد؟
مینجی:بچم کووو ...تنهاش گذاشتی؟
جیهوپ:خوابیده
مینجی سریع بلند شد
مینجی:"""""
تا پارت بعدی بای 💞🎶
رز و مینجی بودن
رز:تولد تولد تولد مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک بابایییی
مینجی با با برف شادی و کیک جلوی در وایساده بود
منیجی:تولدت مبارک عزیزم
شوگا:وای وای ترسوندیم .بیایین بغلم ببینم وروجکاا
اعضا:پس ما چی
شوگا:شما اینجای چیکار میکنین
کوک:تولد میگیری به ما نمیگی هیونگ
جیمین:اخ اخ جین هیونگ کمک من گیر کردم
جین :اخه بچه مجبوری بری پشت مبل
اعضا:خنده
مینجی:بیایین کیک بخوریم
جیمین:بزن بریم رز دایی ب....
با صدای زنگ گوشیش برگشت به سمت گوشیش
جیمین:من جواب بدم میام
ویو جیمین
گوشی رو برداشتم شماره برای کره نبود ..واسه...
جیمین:hello?
مینا:اوپا منم
جیمین:مینا ... چه عجب که بهم زنگ زدی بعد این همه سال چیکار داری
مینا:هنوزم باهام قهری اوپا
جیمین همینطور که لیوان ویس.کیشو توی دستش تکون میداد اخرین قطرات وی.سکی هم وارد دهنش کرد
جیمین:اره ..معلومه ..تو زندگی رفیقمو خراب کردی
مینا:.هههه اونکه سال نشد رفت زن گرفت ..دارم میام کره ..میخوام بچمو ببینم
با شنیدن این حرف لیوان از دست جیمین افتاد
اعضا مینجی :چیشد هیونگگگگ .
همه سریع به سمت در اتاق رفتن
رز:دایی خوبی؟
مینا:میبینمت اوپا ..بای
جیمین با چشمای اشکی روی زمین نشست و اروم لب زد
جیمین:مینا داره برمیگرد (اروم)
مینجی تا این اسم رو شنید سریع گوش های رز رو گرفت
رز:مامان چرا میگیری گوشامو ؟
مینجی:برو تو اتاقت رز بیرونم نیا .برو با عروسکات. بازی کن
رز:نمیخوام مامان ..
جیهوپ:عزیزم بیا باهم بریم
مینجی:بروبرو رزز برووو (بغض لرزش بدن)
وقتی رز از اتاق خارج شد
مینجی روی زانوهاش افتاد و شروع به گریه کرد
شوگا:عزیزم اروم باش چرا گریه میکنی
مینجی:من نمیخوام رز بفهمه که من مادر واقعیش نیستم (گریه)
شوگا:من نمیزارم سمت رز بیاد نگران نباش
جیمین:منم نمیزارم ...
نامجون:شوگا هیونگ یه سوال ؟ موقع طلاق قرار دادی نسبت به رز امضا نکردین.؟
شوگا: خاب اول قرار بود رز اخر هفته ها پیش من باشه بقیش پيشه مینا ولی اون گفت که نمیتونه و در کنار اینکه نمیتونست رفتار خوبی هم با رز نداشت بخاطر همین دوباره کارمون به دادگاه کشید دادگاه این دفعه رای رو به من داد گفت رز پیش من میمونه و بخاطر نداشت صلاحیت مادر برای نگهداشتن بچه ..گفتن فقط شنبه ها میتونه رز رو ببینه
نامجون:طبق چیزی که تو میگی هیونگ ..نمیخوام توی دلتو خالی کنم ولی قانون حق رو به مینا میده
شوگا:چرا؟
نامجون:خاب اگه ما نزاریم بچه رو ببینه ازمون شکایت میکنه چون این جزو قرار دادتون بوده که بچه رو ببینه ..هیونگ ممکنه حتا بچه هم ازت بگیره
مینجی:نه چی چیو بگیره من نمیزارم نهههه
ته:باشه باشه مینجی اروم باش الان باید یه فکر اساسی کنیم
مینجی:امشب همتون اینجا میمونین ..هیچکس حق نداره برههه
جیهوپ:چیشد؟
مینجی:بچم کووو ...تنهاش گذاشتی؟
جیهوپ:خوابیده
مینجی سریع بلند شد
مینجی:"""""
تا پارت بعدی بای 💞🎶
- ۲.۱k
- ۳۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط